آلامِ مسکوب
شاهرخ مسکوبحالا بیشتر از هر چیز با خاطراتش به یاد آورده میشود و کارهایش در حوزهٔ شاهنامهپژوهی و اساطیر
ایرانیکمتر از
کتابخاطراتش خوانده میشود. هر چند دسترسی به کارهایش آسانتر است و در
ایراناجازهٔ چاپ دارند اما مخاطبانِ فعلی مسکوب کار سختتر را انتخاب میکنند و به سراغ خاطراتش میروند. از او دو جلد کتاب خاطرات مانده است که هر دو در خارج از ایران چاپ شدند: «در حال و هوای جوانی» و «روزها در راه».
«در حال و هوای جوانی» شاملِ خاطرات مسکوب در سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۶ میشود و «روزها در راه» بازهای طولانیتر و جنجالیتر ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۶ را دربرمیگیرد. هر دوی این کتابها حاصلِ روزنوشتهای مسکوب بودهاند و روحیات نویسندهو زمانهاش را بهخوبی نشان میدهند و میتوان آنها را به عنوان منابع صادق تاریخ اجتماعی خواند. البته این ارزش تاریخی تنها چیزی نیست که توجهها را به خودش جلب کرده، بلکه زبانِ زیبا و عریان مسکوب در نقد خودش، دوستانش و محیط و زمانهاش آن را به استثنائی در میان خاطراتِ فارسی به جا مانده، بدل کرده است. مسکوب در فرهنگی از خود و احساسات و حالات روحیش میگوید که «من» واژهای شیطانی به حساب میآید و همیشه به نفع جمعی نامتجانس و نامشخص محو و سرکوب میشود. در این فرهنگ نوشتن از «من» کار سادهای نیست و به همین دلیل هم اغلب پشت عبارات سوم شخص پنهان میشود اما در خاطراتِ مسکوباز آن زبان ظاهراً متواضع اما در واقع پرتفرعن -که از «نگارندهٔ این سطور» و «بنده» و «اینجانب» مینویسد- نشانی نیست. این صداقت با نحوهٔ نگارش خاطرات تکمیل میشود: خاطرات مسکوب از آن ادعاهای عجیبوغریب «پاسخ به تاریخ» و «برای تاریخ» ندارد و در زندان یا پس از عزل و تبعید هم نوشته نشده است. این خاطرات به صورت روزانه نوشته شده است و تاریخ را در همین روزمرگیها و گفتوگوی با خویشتن ثبت کرده است.
منبع: مجله 30بوک